بنیاد شهید و امور ایثارگران به دلیل نداشتن ساختار و تشکیلات تخصصی متناسب با جامعه هدف، دارای مشکلات بسیار پیچیده ای شده است که باز کردن گره هایش را در همین ساختار فعلی کاملا" و صد درصد غیر ممکن می سازد و تنها راه حل تبدیل آن به وزراتخانه است.
اگر ریشه و پایه یک سازمان برخلاف کل ساختارهای کشور، درست ساخته نشده باشد و به جای شرح وظایف سازمانی و قانون و مقررات، سلیقه و برداشت مسئولین هر چند با دین و با ایمان حاکم باشد، بدیهی است که نتواند به اهداف عالی خود دست پیدا کند و سی سال تجربه تلخ ایثارگران از عملکرد بنیاد با مدیریت های مختلف، شاهد براین ادعاست.
بنیاد به دلیل آنکه وظیفه اصلی اش خدمت رسانی به عزیز ترین و عالی ترین شهروندان کشور یعنی ایثارگران می باشد، لذا باید پیشروترین سازمان در جهت نیل به اهداف بسیار مهم تحول اداری، سیاست های کلی نظام و اجرای دقیق و مستمر آن باشد.
در ساختار فعلی، بنیاد هیچ کدام از برنامه های تحول اداری را به صورت جدی اجرا نکرده است و با یک ارزیابی ساده از مهمترین شاخص های تحول اداری می توان فهمید که مدیریت های بنیاد در همه دوره ها ضعیف بوده اند. برای شفاف سازی موضوع و برای اینکه خود مسئولین بنیاد هم از کاستی های موجود مطلع باشند، برخی از برنامه های تحول اداری و کارنامه بنیاد را مرور می کنیم.
1- خدمت رسانی به ایثارگران با موضوع بسیار مهم درمان:
درمان تکمیلی ایثارگران که مهمترین نیاز این گروه است بارها و بارها دستخوش تغییرات بسیار اساسی شده است، گاهی درمان تکمیلی ایثارگران شاغل به دستگاه های دولتی واگذار شد و برخی وزارتخانه ها با بی توجهی اصلا آن را اجرا نکردند و گاهی به بنیاد و این گردش باطل چندین بار تکرار شد و ایثارگران را به هم پاس دادند، در آخرین وضعیت نیز ایثارگران به یک باره دچار بحران روحی ناشی از تغییر شرکت بیمه گردیدند و مجدد نقطه سر خط! و باز هم سرگردانی ایثارگران مظلوم، و اما مظلومترین قشر، یعنی جانبازان زیر 25% که تا 20سال پس از جنگ، حتی یک دفترچه درمانی هم نداشتند.
2- تدوین قوانین و مقررات متعارف و متعادل :
در سال 67 جنگ پایان یافت، لیکن قانون جامع خدمت رسانی به ایثارگران با صدها اشکال حقوقی در سال 91 تصویب شد! و هنوز هم اکثر مواد آن قابلیت اجرایی ندارد و اکثریت جانبازان با عنوان زیر25% از هر گونه تسهیلات محروم مانده اند و با میانگین سن 55 سال و کهولت سن نه حقوق بازنشستگی دارند و نه هیچ حمایت دیگر.
3- سلامت اداری :
وجود بیش از 30 هزار صفحه تخلفات استخراج شده از طرح تحقیق و تفحص مجلس، شاهد بسیار گویای نبودن سلامت اداری در بنیاد است، واقعیت آنکه بنیاد هرگز دچار کمبود بودجه و ثروت نبوده و شاید گاها" گروهی جانبازنما، حق و حقوق قانونی ایثارگران واقعی را به یغما برده اند.
4- اصلاح ساختار و فرآیند ها:
ارتش و سپاه و جهاد و بنیاد هرکدام برای خودشان قوانین مستقل دارند و طی سی سال همسان سازی انجام نشده و از کارهای هم بی اطلاع هستند، گاهی ایثارگری خوش شانس شامل دریافت چندین حقوق می شود و اکثریت جانبازان محروم از حداقل حقوق و معیشت، گاهی یک جانباز برای احراز درصد جانبازی باید در چندین کمیسیون شرکت کند. یک بار ارتش یا سپاه و دوباره بنیاد و... و متاسفانه برای کوتاه کردن این مسیر با وجود برخی از قوانین تا کنون چاره ای اندیشیده نشده ،مصیبت های کمیسیون های پزشکی و نادیده گرفتن های جانبازان اعصاب و روان را هم جداگانه می توان یک کتاب برایش نوشت.
اگر بخواهم تک تک طرح های تحول اداری و سیاست های کلی نظام را در بنیاد مرور کنیم، از حوصله خارج است.
ولی واقعیت تلخ اینکه کارنامه بنیاد، ارزیابی خیلی خوبی ندارد و 30سال تجربه آیا کافی نیست؟
برای ترویج فرهنگ ایثار، رعایت عدالت و انصاف و حفظ کرامت و عزت همه ایثارگران یک ضرورت است .